گنج درون
1-گنج درون
در درون همه ما گنج هایی نهفته است . همانطور که هر گنجه ای کلیدی دارد. باید کلید گنج خودت را پیدا کنی و در آن را بگشایی تا بتوانی از گنج های ذی قیمت آن که از جانب پروردگار برای تو به ودیعه نهاده شده استفاده کنی. گنج درونت را بشناسی و آنرا به کار گیری. چرا که اگر اینکار را نکنی به گونه ای به نعمت های الهی تعبیه شده در وجودت بی توجه ای نشان داده ای و ناشکری کرده ای و ناسپاسی کرده ای . بزرگ ترین ناسپاسی به زبان نیست بلکه به عملکرد انسان است.
برای استفاده از گنج های درونی باید مقدماتی را رعایت کنی. در این مسیر باید خودت را بهتر بشناسی. همانگونه که برای شناخت قطعات یک اتومبیل یا هر وسیله دیگری به دستورالعمل های کاتالوگ آن نگاهی می افکنی. در نظر داشته باش که سازنده تو نیز رهنمودهایی برایت دارد که این رهنمود ها یا از طریق شهود و مکاشفه و علم لدنی و دانش های غیر اکتسابی و یا از انبیا و اولیا و ائمه اطهار به واسطه قران کریم و احادیث و روایات در اختیار تو قرار گرفته است.
حداکثر استفاده را از آنها می کنی تا خودت را بهتر بشناسی و بتوانی سهل تر به گنجینه های درونی خودت دست یابی. نگران نباش گنج ها متعلق به خودت است. احساس گناه نکن اگر ناخنکی به آن ها زدی . زیرا این گنج ها به واسطه کائنات از فرمان خداوند برای تو و فقط برای تو در نظر گرفته شده است. ولی برای اینکه قدر و ارزش آن ها را بدانی باید تلاش کنی و کلید در گنج های درونی خودت را بیابی و در آنرا بگشایی و نور خیره کننده گنج ها را ببینی و از آن ها بهره ببری. آنگاه است که حس می کنی به کمال وجودی خودت نزدیک تر شده ای. یافتن و استفاده از این کلید از آن چیزی که فکر می کنید بسیار آسان تر است!
2-گنج درون: ذهن
ذهن جمع اضداد است. به گونه ای می توانی کلید ورود به گنج های درون را ذهن در نظر بگیری. اما از جنبه ای دیگر شاید ذهن موتور همیشه روشنی باشد که فقط حواس ترا از موضوعات اصلی پرت می کند. هرگز خاموش نمی شود و ترا به هر سو که بخواهد روانه می سازد.
ذهن را نمی توان خاموش کرد اما به افکار ذهنی نامربوط ناسالم و برهم زننده ی آرامش می توان بی توجه بود. نکته ی کلیدی اینجاست که آرامش راهی است سرسبز که شمارا به سوی گنج های درون رهنمون می سازد. شما نمی توانید با افکار موذی و آزاد دهنده و تلف کننده انرژی ها وقدرت های درونی مبارزه کنید. نمی توانید به آن ها آسیبی برسانید. نمی توانید بجنگید. افکار مزاحم ناگوار، سوگواری ها، حوادث ناخوشایند، افکار پلید، اگر بخواهید با آنها مبارزه کنید آنها قوی تر می شوند. و در گستره ی ذهن تان ریشه می دوانند و در ذهن و روح شما مبارز می طلبند، هماورد می خواهند. شما نمی توانید با آن ها مبارزه کنید. ولی می توانید به آنها بی توجه باشید. همین نکته می تواند آن ها راضعیف کند؛ آنقدر ضعیف که دیگر کارایی خود برای مشغول سازی ذهن شما را از دست بدهند. ذهن شما را دست کم برای دقایقی راحت بگذارند تا بتوانید برای دقایقی به آرامش زمینه ساز گشودن گنج های درون دست یابید. گنج ها بسیار ارزشمند هستند. شما را به خواسته های معنوی و کمال تان نزدیک و نزدیک تر می سازند. آن ها شما را بحد اعلای وجودتان نزدیک و نزدیک تر می سازند پس نمی توانید از آن ها چشم پوشی کنید. گشودن قفل در گنج های درون باید یکی از اهداف مهم زندگی شما قلمداد شود. چرا که اگر به آن به عنوان یک هدف مهم نگاه نکنید به واقع خود را از موهبت های الهی محروم ساخته اید. به دور و بر خود نگاهی بیندازید . حتما دیده اید کسانی یک شبه ره صد ساله را طی کرده اند و شاید قبطه خورده اید. اما تا بحال از خود پرسیده اید که این سرعت سرسام آور در رسیدن ونیل به آرزوها وخواسته های بشری از کجا ناشی شده است. بله الان می دانید که آن ها راه گشودن قفل گنج های درون را یافته اند. باید انرژی به خرج دهید و باید عاشقانه دنبال این مهم باشید. خدا در همین نزدیکی است. او نزدیک تر از رگ گردن به شماست[1]. کمک تان می کند. حرکت کنید. به حرکت تان برکت می دهد.
3-گنج درون: خاموشی ذهن!
توجه خودتان را به یک امر ساده معطوف کنید. شباهنگام وقتی از کار روزانه رها شدید. در منزل همه لامپ ها را خاموش کنید . دستگاه های برقی را از برق جدا کنید. تلویزیون را خاموش کنید موبایل را کنار بگذارید و در سکوت کامل چشم هایتان را ببندید. هیچ چیزی در بیرون شما نیست. هرچه هست در درون شماست. هر نیازی پاسخی در درونتان دارد. نیازی به پیشامدهای بیرون ندارید. نیازی به قدرت های پوشالی بیرون از خودتان ندارید. هرچه هست در درون خودتان است. پس باید مثل یک درخت پر بار به روی خودت خم شوی و از خودت پاسخ را دریافت کنی. در این مسیر نیاز به هیچ احدی نداری جز محبت لایزال خدا و همراهی خودت. تو توانمندی! تو توانایی! تو قادری! تو می توانی!
اما برخلاف مطالبی که اینجا و آنجا می خوانی ذهنت را نمی توانی خاموش کنی. فقط به افکار ناصواب ویران کننده بی توجه باش! با توجه بیشتر به ساده ترین نعمت ها که اتفاقا اساسی ترین و بزرگ ترین نعمت های خداوند است. بزرگ ترین نعمت ها در درون توست . آیا از آن آگاهی یا بی خبری! می دانی که بی خبری نشان از عدم ندارد. آن نعمت وجود دارد. نعمت بزرگی که هر لحظه با توست و تو آنرا شاید کوچک می انگاری. از بدو تولد با تو بوده، هست و خواهدبود. در لحظه لحظه از زندگی ات کنارت بوده به تو توجه داشته. تو لحظه ای به او توجه نمی کردی و او توقعی نداشت. یک عمر به تو توجه کرده است و تا آخرین لحظه نیز به تو توجه خواهد کرد. همواره همراه توست و خواهد بود. عزیز ترین عزیزانت ممکن است بنا به عللی در برهه ای از زندگی ات ترا ترک گویند اما او از اولین لحظه تولد تا آخرین لحظه رهسپاری به فرمان الهی با توست در توست.
4-گنج درون: نفس ها
بزرگ ترین نعمت خدا که همیشه با توست همراه توست و هرگز ترا تنها نمی گذارد. بلی! نفس های آرام ، نفس های زندگی: دم و بازدم. نفس هایی که هرگز ترا تنها نمی گذارند. در ازای این همه خدمت و همراهی، تو نیز لحظه هایی در خدمت او باش! به او توجه کن! به نفس هایت بپرداز! و رفت و آمد آنرا به دقت نظاره کن! او از تو توقعی ندارد و نیازی به این کارتو ندارد. اما تو ناسپاس نیستی. لحظه هایی از عمرت را به او توجه می کنی و این توجه باعث می شود توجه تو از مشکلات مصائب و سختی های زندگی سوگ های ناگهای و گهانی رها شود. نجات پیدا کنی و به آنها بی توجه شوی. با آنها مبارزه نمی کنی. چرا که آن ها منتظر مبارزه تو هستند. پس فقط نسبت به آن ها بی توجه می شوی. بگذار خودشان در گوشه های ذهن تو باشند . فقط به آنها بی توجه ای کن! تمام حواست تمام حمیت ات به نفس هایت باشد. نفس های زندگی بخش، نفس های همراه، نفس های بی توقع، نفس های آرام، نفس های دلپذیر زندگی. زندگی بدون نفس مانند خورشید بدون نور است. می دانی. آنرا می دانی. اما تاکنون به آن توجه نداشته ای. این را بپذیر! با تمام وجود بپذیر! توجه کن! به بزرگ ترین نعمت خدا توجه کن! نعمتی که بدون آن تو هیچی! سنگ فرش خیابانی! توجه کن! به دم و بازدم توجه کن! ببین چگونه آرام و بدون هیاهو می آیند و می روند و زندگی تورا رقم می زنند! نعمتی بزرگ تر از این سراغ داری؟!
پس برای دقایقی فقط به هوایی که از نوک بینی داخل و خارج می شود توجه کن. به هیچ چیز فکر نکن هر فکری هم به سرت آمد به آن بی توجه باش! مطمئن باش اگر رهایشان کنی آن ها نیز رهایت خواهند نمود و در گوشه ای از ذهنت پرسه خواهند زد.
5-گنج درون: دستور نده!
به مشکلات به سختی ها، ناراحتی ها و سوگ ها دستور نده که از ذهن تو خارج شوند. چرا که آن ها سرکش هستند و مانند تندبادی محکم تر بر تو می تازند. فقط به آن ها بی توجه باش! توجه خودت را به نفس هایت معطوف ساز. به خودت معطوف باش. روی پاهای مستحکم خودت بایست. تو قوی هستی. این قدرت را خدا در وجودت به ودیعه نهاده وفقط تو باید از آن استفاده کنی. به مصائب بی توجه باش! به مشکلات بی نظر باش! آن ها در مقابل اراده تو ضعیف هستند و ضعیف تر خواهند شد. و شما قوی و نیرومند. آن ها شکست خواهند خورد و شما پیروز خواهید شد. چرا که خدا این را می خواهد. اینچنین مقدر شده است. او شما را دوست دارد. او شما را خلق کرده است. مطمئن باشید هرگز شما را به حال خود رها نخواهد ساخت. حتی در بدترین شرایط خیر شما را می خواهد. شما آرام خواهید بود و آرامش در شما نفوذ خواهد کرد. تمام بدن تان و تمام سلول های تان احساس آرامش خواهند کرد. تمام ماهیچه ها ریلکس خواهند شد. فقط به آهنگ موزون نفس هایتان توجه کنید. نفس هایی که می آیند و می روند . نفس های بی توقع آرامش بخش. نفس های همراه، نفس های آرام. کم کم احساس می کنید چین های صورت تان باز می شود. و بعد ماهیچه های گردن و شانه ها آرام و رها می گردند. حس می کنید تمام بدنتان با آرامش قرین شده است. کم کم صدا ها در آستانه شنوایی شما محو می شود. هیچ صدایی نمی شنوید. اندک اندک صداهای ضعیف تر برای شما از وضوح بیشتری برخوردار می شوند. می توانید صدای تیک تیک ساعت دیواری را می شنوید. می توانید صدای قطرات آب را که از شیر آشپزخانه می چکد بشنوید. می توانید صدای بال پرنده ای از پشت پنجره را بشنوید. می توانید صدای گذشتن هوا و نسیم را بفهمید. در این موقعیت هیچ حرکتی نداشته باشید! حتی آب دهان خودرا قورت ندهید! کاملا ریلکس باشید! کم کم آن صدای های ضعیف هم محو می شود و شما به حس های جدید ناشناخته ای دست می یابید. حس هایی که خدا مقدر کرده تا درک شان کنید.
6-گنج درون: با تمام وجود بخواه!
آنگاه اندک اندک و به آرامی چشم هایت را باز کن! با تمام وجودبگو چه می خواهی! از کائنات چه می خواهی از ائمه اطهار از انبیا از اولیا الله از دنیا و خالق آنها خدا چه می خواهی. فریاد بزن با احساس تمام بگو که چه می خواهی با هیجان کامل حرفت را بزن. خواسته ات را مطرح کن! فریاد بزن! و حرف دلت را به گوش نیروهای درونی ات برسان. فراموش نکن که این نیرو و این گنج درونی بسیار توانمند است. بسیار تیز هوش است. بسیار داناست. او یکی از نعمت های بزرگ الهی است که در جان تو به ودیعه نهاده شده و تو باید از آن برای رسیدن به اهدافت بهره ببری. او برای همین در خدمت توست. اما همانطور که هر گلی خاری دارد. او نیز با آن عصای چوبی خراطی شده ی بلند گوش های سنگینی دارد؛ بسیار سنگین. و تو باید فریاد بزنی داد بزنی و با تمام وجود، با تمام غلیانات هیجانی و احساس خواسته ات را مطرح سازی. دعا کنی. حتی آن هارا بنویسی و در گوشه ای بگذاری. آن نیروی درونی سر فرصت و طمأنینه پاسخ ترا خواهد داد و با دوستی که با کائنات دارد دنیارا در جهت خواسته های تو قرار خواهد داد. راه را به روشنی روز به تو نشان خواهد داد. راه را به روشنی روز به تو نشان خواهد داد. پنجره هایی به روی تو باز خواهد شد که در حال عادی اصلا آن ها را نمی دیدی چه برسد که بخواهی آن ها را بگشایی. پس فریاد بزن! بنویس و باهیجان و احساس تمام، خواسته هایت را مطرح ساز!
به خواسته هایت خواهی رسید. فقط کافی است قفل در گنج های درون را بگشایی.
7-گنج درون: روح خدا!
وقتی کودکی بیش نبودم فکر می کردم این نیروی درونی که در قالب مثالی پیرمردی مهربان و قدرتمند با ریش و محاسن نورانی در درون من بود نعوذبالله خداست. بعدها که بیشتر مطالعه کردم به این نتیجه رسیدم که او ضمیرناخودآگاه است. ضمیر ناخودآگاه که با نقطه ای در مغز در ارتباط است یا در آن شکل می گیرد یا درون آن قرار دارد. هیپوتالاموس یکی از بخش های بسیار قدیمی مغز است که گفته می شود در ابتدایی ترین قسمت مغز است که در انسان شکل گرفته و احساسات و عواطف و هیجانات را کنترل می کند. در احادیث و روایات ذکر شده اولیا انبیا و پیامبران همواره از انسان می خواهند با استغاثه و زاری مثلا در سر مزار عزیزان خواسته هایمان را مطرح سازیم. شاید این به آن علت باشد که آنان با شناختی که از وجود بشر توسط خالق به دست آورده اند می خواهند بشر به توسط ضمیر ناخودآگاهش که با قدرت است و با هیجانات سرو کار دارد به اهدافش برسد.
ولی موضوع این است که با استفاده از این روش نه تنها خود فرد به سمت هدف پیش می رود بلکه کائنات نیز به سمت او سوق پیدا می کنند. پس آن نیروی درونی نمی توانست فقط ضمیر ناخودآگاه باشد. از طرفی در قران آمده است : و هنگامى که او را آراسته نمودم و از روح خود در او دمیدم، پس براى او سجده کنان [به خاک] بیفتید[2].
پس خداوند از روح خود در انسان دمیده است. شاید خیالی که در ذهن من در کودکی شکل گرفته بود نشانی از واقعیت داشت که به سبب ذهن خالی از حشو و زوائد کودکی من و امثال من در ذهنم شکل گرفته بود. حقیقت این است که ما از وجود خدا منشاء گرفته ایم و گنج های درونی ما نشان از وجود روح خدا در درونمان دارد. خدا با ماست و درماست و از رگ گردن به ما نزدیک تر است. پس تعجبی ندارد که ما قدرت هایی را در وجود خود داشته باشیم که از آن ها بی خبریم.
8-گنج درون : و اشکها و رشک ها
وقتی کلید گنج های درون خودتان را یافتید و درب این گنجینه ها را گشودید و نور خیره کننده آن ها را مشاهده کردید به توانمندی هایی دست خواهید یافت که تخصصی که اکنون در اختیار دارید در مقابل آن گنج ها بسیار ناچیز و خرد است. پس تصدیق می کنید در این صورت کسانی که اعتقادی به گنج ها ندارند یا حس گشودن درب گنج های درونی خود را ندارند یا اصلا از وجود آن آگاه نیستند و یا نمی خواهند وجودش را بپذیرند به شما رشک بورزند و حسادت کنند یا از دست شما خشمگین شوند. شاید هم برخی از دوستان از سر دوستی از وقتی که صرف گشودن گنج های درون کرده اید اشک ندامت و دلسوزی بریزند.
شما اصلا نباید تحت تاثیر سخنان بیهوده قرار بگیرید. لازم است راه درست خودتان را تا انتها طی نمایید. از جواهراتی که در گنجینه درون هست یکی را برگزینید و بدین سان توانمندی تان در آن حیطه ظهور و ثبوت یابد. پس به هیچ روی به اشک هاو خشم ها و رشک ها توجه ای نکنید. و وقتی در آن گنج ها را گشودید و از جواهرات آن بهره بردید لزومی ندارد همه را از آن مطلع سازید. مگر آنکه نیت خیری داشته باشید مبنی بر اینکه آنها هم از آن گنج ها بهره مند شوند. وگرنه ممکن است از چشم بدخواهان دور نمانید و هر آنچه کسب کرده اید از کف بدهید.
چه نیکو می فرماید مولانا:
دانه باشی مرغکانت بر چنند
غنچه باشی کودکانت بر کنند
دانه پنهان کن بهکلی دام شو
غنچه پنهان کن گیاه بام شو
هر که داد او حسن خود را در مزاد
صد قضای بد سوی او رو نهاد
چشمها و خشمها و رشکها
بر سرش ریزد چو آب از مشکها
دشمنان او را ز غیرت میدرند
دوستان هم روزگارش میبرند
آنک غافل بود از کشت و بهار
او چه داند قیمت این روزگار؟
در پناه لطف حق باید گریخت
کاو هزاران لطف بر ارواح ریخت
حجت اله سلیمانی
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران
دانشکده پیراپزشکی
9-گنج درون: مفهومی عرفانی و فلسفی
"گنج درون" مفهومی عرفانی و فلسفی است که در بسیاری از مکاتب معنوی و عرفانی به آن اشاره شده است. این اصطلاح به معنای کشف حقیقت، آرامش، و ارزشهای عمیق درونی انسان است که در درون هر فرد نهفته است. در واقع، "گنج درون" به این ایده اشاره دارد که انسان برای یافتن شادی، معنا، و کمال نیازی به جستجو در دنیای بیرونی ندارد، بلکه همه اینها در درون خود او وجود دارد.
در عرفان و ادبیات فارسی
در ادبیات عرفانی فارسی، بهویژه در اشعار مولانا، حافظ، عطار و دیگر شاعران، بارها به این مفهوم اشاره شده است. برای مثال، مولانا میگوید:
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد / گنج در خانه و او گرد جهان میگشت
این بیت به این معناست که انسان اغلب به دنبال خوشبختی و حقیقت در بیرون از خود است، در حالی که این گنج در درون او نهفته است.
در روانشناسی و معنویت مدرن
در روانشناسی و آموزههای معنوی مدرن نیز "گنج درون" به خودشناسی، رشد شخصی، و کشف استعدادها و تواناییهای درونی اشاره دارد. این مفهوم به افراد یادآوری میکند که با تمرکز بر خود، مراقبه، و پذیرش خویشتن، میتوانند به آرامش و رضایت درونی دست یابند.
چگونه گنج درون را پیدا کنیم؟
خودشناسی: شناخت نقاط قوت و ضعف، ارزشها و باورهای خود.
مراقبه و سکوت درونی: تمرینهایی مانند مدیتیشن یا خلوتگزینی میتواند به کشف درون کمک کند.
مطالعه و تفکر: مطالعه آثار عرفانی و فلسفی و تأمل در آنها.
رهایی از وابستگیهای بیرونی: تمرکز بر درون به جای وابستگی به عوامل بیرونی برای خوشبختی.
10-کتاب گنج حضور
"گنج حضور" یک اثر ادبی و عرفانی است که به قلم مولانا جلالالدین محمد بلخی (مولوی) نوشته شده است. این کتاب به بررسی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی میپردازد و به نوعی به جستجوی حقیقت و شناخت خداوند و خود انسان میپردازد.
نیز گنج حضور» عنوان کتابی مشهور از شاعر و عارف ایرانی، **عبدالحسین زرینکوب** است که در آن به بررسی و تحلیل موضوعات عرفانی و فلسفی پرداخته شده است. این کتاب به نوعی گفتوگوی میان عارفان و فیلسوفان پیشین با مخاطب معاصر را فراهم میکند و شماری از اندیشههای عرفانی ایران را بازتاب میدهد.
کتاب «گنج حضور» شامل گزیدههایی از اشعار و آثار شعرای بزرگ مانند مولانا، حافظ و دیگر عارفان است و با زبانی ساده و روان، به تشریح مضامین عمیق عرفانی میپردازد. زرینکوب در این اثر تلاش میکند تا نشان دهد که عرفان ایرانی چگونه با زندگی روزمره، احساسات و تجربیات انسان پیوند خورده و در جستوجوی حقیقت میتواند منبعی از آرامش و بصیرت باشد.
موارد مهمی که در این کتاب مطرح میشوند شامل:
1. **حضور حق**: مفهوم و نحوه تجلی خداوند در جهان و در زندگی انسان.
2. **عشق و محبت**: جایگاه عشق در عرفان و فلسفه اسلامی و تأثیر آن بر زندگی فرد.
3. **سیر و سلوک**: مراحل عرفانی و راههای دستیابی به حضور خداوند.
4. **آگاهی و شناخت**: ضرورت شناخت خود و خداوند به عنوان پیشنیازی برای درک معانی والای زندگی.
«گنج حضور» میتواند برای علاقمندان به عرفان اسلامی، فلسفه و شعر فارسی منبعی ارزشمند باشد و با تشویق به تفکر عمیق به درک بهتر از زندگی و روابط انسانی کمک کند.
**گنج حضور** کتابی است از شاعر و عارف بزرگ ایرانی، **مولانا جلالالدین محمد بلخی**، که به بررسی عمیق مفاهیم عرفانی و فلسفی پرداخته است. این اثر به صورتی خاص، بیانگر اندیشهها و آموزههای عرفانی مولاناست و در آن، تأکید بر عشق، حقیقت و جستوجوی خداوند به عنوان محورهای اصلی تفکر عرفانی او وجود دارد.
محتوای کتاب:
1. **محبت و عشق الهی**: مولانا در آثارش به اهمیت عشق و محبت به خداوند و دیگران تأکید میکند و این عشق را به عنوان میانبر به حقیقت و معرفت میداند.
2. **حضور و غیبت**: مفهوم «حضور» در آثار مولانا به معنای حضور همیشگی خداوند در زندگی انسان و ارتباط تنگاتنگ بین انسان و خالق اشاره دارد. او معتقد است که خداوند در همه جا و در تمام حالات در کنار انسان است.
3. **سیر و سلوک**: مولانا مراحل سیر و سلوک عرفانی را تشریح میکند و به دنبال راههایی برای رسیدن به حقیقت و حضور خداوند میگردد. وی بر این باور است که انسان باید موانع درونی خود را از میان بردارد تا به حضور حقیقی دست یابد.
4. **شکوفایی روح**: مولانا با زبان شعر و نثر عرفانی، به خوانندگان میآموزد که چگونه میتوانند با تسلیم در برابر عشق الهی و از خود گذشتگی، روح خود را شکوفا کنند و به مقام بالای عرفانی دست یابند.
نکات برجسته:
- **شعر و نثر**: مولانا از زبان شعر بهره میگیرد تا مفاهیم عمیق را به نحو زیبایی منتقل کند و این اشعار به دلیل عمق احساس و معنا، هنوز هم در دلها و ذهنها باقی مانده است.
- **تعلیم و تربیت**: او با روایت داستانها و مثنویهای عرفانی، به آموزش و تربیت مریدان و علاقهمندان به معرفت میپردازد.
- **همزیستی و عشق**: پیام اصلی مولانا در «گنج حضور» تأکید بر عشق به انسانیت و تلاش برای رسیدن به وحدت با خداوند و بندگان اوست.
کتاب «گنج حضور» نمایانگر عمق تفکرات مولانا و راهنمایی برای جستجوی حقیقت و رسیدن به معرفت الهی است و برای افراد علاقمند به عرفان اسلامی منبعی غنی و ارزشمند به شمار میرود.
تعقل و تفکر و فکرکردن(عقل گرایی) در کنار تجربه اندوختن از طریق حواس پنجگانه (تجربه گرایی) تنها بخشی از قدرت های ذهنی است.
11- گنج درون : اطلاعات غیر اکتسبابی
در ذهن همگان اطلاعاتی وجود دارد که نه از طریق تعقل به دست آمده و نه از طریق تجربه.
بسیاری از اطلاعات و دانش ها در مغز به طور لدنی و غیر اکتسابی وجود دارد. که شاید بتوان در مورد آنها کلمه نقش پذیری را بکار برد که روانشناسان علم یادگیری استفاده می کنند.
برای مثال جوجه اردک به محض اینکه سر از تخم در می آورد اولین موجود جنبنده ای که می بیند به عنوان مادر خود تلقی می کند. چرا ؟ چون در مغزش این دانش ثبت شده که اولین موجود جنبنده ای که دیدی مادرت است از او پیروی کن! حال ممکن است بجای مادر یک روباه یا مزرعه دار را ببیند و آنها را مادر خود تلقی کند.
حال اگر جوجه اردک دوسه روز بعد موجود جنبنده را ببیند اطلاعات ثبت شده در ذهن خود را هرگز بخاطر نمی آورد.
پس اینگونه اطلاعات در زمان و مکان و شرایط خاصی بخاطر می آیند.
می توان از نقش پذیری مورد نظر یک گام فرا تر برداشت.
در مورد انسان سوال این است که چگونه یک نویسنده مانند ژول ورن ده ها سال قبل از اینکه حتی اتومبیلی ساخته شود می تواند در ذهن خود دستگاهی را تصور نماید که از طریق آن، شخصیت اصلی داستانش در کتاب سفر به ماه ، به ماه سفر می کند. این ایده این فکر این اطلاعات از کجا به ذهن او راه یافته است. آیا غیر از این است که اطلاعاتی در ذهن نویسنده وجود داشته که در زمان و شرایط و حالت خاصی به خاطر او آمده است.
یا مثال دیگر در مورد کشف فرمول حلقوی بنزن که حتی کاشف بنزن نتوانست آنرا حدس بزند . اما در نهایت یک نوجوان در خواب می بیند که ماری به دور خود چمبره زده و دم خود را گرفته است. از خواب می پرد و به این نتیجه می رسد که فرمول بنزن حلقوی است.
ای دست مثال ها متواتر و بسیار است مانند آیزاک آسیموف روسی الاصل آمریکایی که حدود پانصد کتاب علمی تخیلی نوشت و آرتور سی کلارک که کتابهای علمی تخیلی بسیاری نگاشت و بسیاری از پیش بینی های آنها در زمان حیات شان به وقوع پیوست.
این قبیل مثال ها نشان می دهد اسرار و اطلاعاتی در ذهن وجود دارد و توسط خالق ثبت شده که به موقع خودش به یاد انسان می آید.
نیز نیروهایی در ذهن وجود دارد مانند حس ششم و فراتر از آن که با کاینات و خالق آن در ارتباط است. قابل توجیه و تعریف و درک نیست اما هست. همانگونه که جاذبه وجود دارد ولی حس نمی شود.
گنج درون ارتباط تنگاتنگی با این نیروهای اسرار آمیز دارد.
می خواهم نتیجه بگیرم ذهن نیروهای اسرارآمیز دیگری در خود دارد که به واسطه آن بشر می تواند به آگاهی ها و توانمندی های خارق العاده ای به شکل میانبر دست یابد.
12-گنج درون : پرسش و پاسخی در باب حقیقت درون و برون
دکترزینعلی – دکتر حجت اله سلیمانی
گرمی مجوی الا از سوزش درونی
زیرا نگشت روشن دل ز آتش برونی
دیوان شمس����
درون ، پر شده از تصاویر بیرون است. اگر از اول بیرون درست ادراک نگردد، برداشتهای درونی به بیراهه میرود.
-حتی اگر به نفس مستقل، عقل مجرد ، شهود و الهام از درون هم معتقد باشید. عدم ادراک صحیح واقعیتهای بیرونی، درون را غیرواقعی، مترلزل و مشوش میسازد. درون آینه بیرون است. (برگرفته از گفته های ارسطو- ابن سینا- فارابی- ابن رشد- اسپینوزا- توماس هابز- فرانسیس بیکن و همه دانشمندان علوم شناختی معاصر)
-تصاویر بیرونی واقعی نیست. واقعیت آن برداشتی است که من و شما از دنیای بیرون از خودمون می کنیم.
--از این دیدگاه به تعداد نفوس انسان ها جهان های متفاوت وجود داره.
-حقیقت مطلق در درون انسان است در بیرون چیز قابل عرضی وجود نداره. درک های متفاوت از جهان پیرامون در همین حقیقت نهفته است. و جالب این جاست که هر نفسی برداشت خودش از جهان را صحیح و واقعی می پندارد و دیگر برداشت ها را غلط می انگارد. و به آن اطمینان راسخ دارد. حقیقت این است که به هیچ چیز جهان پیرامون نمی شود اطمینان کرد و به هیچ ایده ای نمی توان دل بست حتی این سخنان بنده. همه چیز شک برانگیز است.
این جاست که شاعر می فرماید:
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
-این اندیشه شما در طول تاریخ بسیار خطرناک بوده است و پر تناقض. حرف شکاکان است که از سویی جهان بیرون را فاقد اصالت میداند. از دیگر سو میفرمایید هر کس برداشتی متفاوت از بیرون دارد . این ایده ، یعنی حقیقت واحد بیرونی، قابل دستیابی نیست و به برداشتهای خود باید بیشتر اعتماد کرد، این دقیقا یعنی ذهنی گرایی فردی، که قدم بعدی ان توهم است. همان چیزی که عده ای از مسیولین ما و متوهمین دنیای کمونیست و افراطی های یهودی و اوانژیلیستهای امریکایی به ان معتقدند
یعنی رفتن بدنبال برداشتها و توهمات خود از اخرالزمان و عدالت. و ندیدن بدبختی میلیونها انسان واقعی له شده بر زیر این برداشتهای ذهنی فردی .
حقیقت بسیار شفاف و به شکل واحد بیرون از ما ایستاده است. کافی است بی غرض بی عینک و
بی پیش فرض ایدیولوژیک ، درست نگاه کنیم.
-شما حقیقتی را می بینید و بسیار شفاف می پندارید. به دیگران هم حق بدهید از نظرگاه خودشان حقیقتی را ببینند و بسیار شفاف بپندارند. این که هر چه خود می بینید را به طور حتم عین حقیقت شفاف بپندارید شمارا به سمت دیکتاتوری و تحمیل عقیده پیش می برد.
دیروز دو مطلب گذاشتید که از نظر بنده بر آنها ایراد وارد بود. اما شما بلافاصله پاسخ دادید برداشت شما غلط بوده منظور من چیز دیگری بود. و در صدد آن بودید که منظور خودتان را تحمیل کنید. این راه غلط است.
یکی از بزرگان می گوید وقتی نویسنده چیزی می نویسد بلافاصله پس از نگارش، مرگ نویسنده رخ می دهد. به این مفهوم که هر خواننده ای می تواند از آن برداشتی بکند . و این خوب است. چون موجب بالندگی و پویایی اندیشه ها می شود.
حال نویسنده بیاید پایش را در یک کفش بکند که نه منظور من چیز دیگری بود و نه چیز دیگر.
این راه سودمند نیست.
نویسنده باید اجازه بدهد آثارش به حیات مستقل خود ادامه دهد.
من هر شعری می نویسم هرگز نمی گویم منظورم از فلان شعر چه بوده. بلکه برعکس از خواننده می پرسم برداشت شما از این شعر چیست.
و پاسخ ها برایم جالب است و در پیش رویم راه به مسیر سرزمین های بکر پا نخورده ای می گشاید.
-ممنون
۱. با اندیشه شما هیچ حقیقتی وجود ندارد، نه در بیرون و نه در ذهن های متعدد، درحالیکه برداشتی که اکثریت از یک موضوع داشته باشند ان نزدیکترین یافته به حقیقت است تا این لحظه
۲. برداشت شما از پیام ، بد فهمیده شده بود، اکثریت متوجه معنای پیام شده بودند
۳. درست است که اصولا علم جای تردید است و با سوال شروع میشود، ولی این بدان معنا نیست که در بیرون حقیقت وجود ندارد ، ماه وجود دارد اما انسانهای اولیه فکر میکردند سوراخی در آسمان شب است، بعد مدتها فکر میکردند مانند خورشید خود نور دارد، تا نهایتا معلوم شد توده خاکی است و آن انعکاس نور خورشید است، ماه در بیرون حقیقت است این برداشتها در طول زمان است که با علم فرق میکند ، ولی اخرین یافته علمی تا کنون ، میشود حقیقت تا خلاف ان ثابت شودبحث فنون و نومن در فلسفه کانت
-خواهش می کنم دکتر بنده سپاسگزارم.
۱.چرا فکر می کنید علم حقیقت ناب است!
چرا انقدر به آن بها می دهید! علمی که به فرموده خودتان تا وقتی خلافش تایید نشده اعتبار دارد. با اثبات کاری نداریم. چگونه می توانید با اطمینان کامل بگویید که ماه وجود دارد. چون خیلی ها آن را تایید کرده اند. این دلیل محکمی است!؟ بنا به گفته شما شمار زیاد انسان های اولیه فکر می کردند ماه سوراخی در آسمان است یا خودش نور دارد. شاید هنوز هم برداشت همه توده انسان ها از وجود خاکی ماه در آسمان اشتباه است. کثرت جمعیت پذیرنده یک ایده دلیل بر درستی آن نیست. همانطور که اگر میلیاردها کلاغ سیاه را ببینیم دلیل بر سیاهی همه کلاغ های عالم نخواهد بود. یک کلاغ سفید می تواند آنرا را در هم بریزد ونقض کند.
با این تفسیر شاید ماه نقطه ای نورانی در جهان درونمان است. شاید ما هنوز داریم راه را اشتباه می رویم. هرگز با اطمینان کامل نمی توان صحت و سقم مطلبی را تایید کرد.
۲-یک پیام یا متن شما را همه انسان های روی زمین ممکن است شبیه شما دریافت کنند اما کافی است یک نفر مانند من آن را به گونه ای دیگر درک نماید. و این درست مانند کلاغ سفیدی در میان میلیاردها کلاغ سیاه است. که باعث می شود شما نتوانید بگویید همه کلاغ ها سیاه هستند.
حقیقت آنچیزی است که در ذهن افراد وجود دارد. به تعداد انسان ها در روی کره زمین جهان های موازی وجود دارد. چون هرکسی جهان و رابطه رویدادهای آنرا به گونه ای می بیند. نظریه سیستمی را که در شصت سال اخیر باب شده مطالعه بفرمایید بهتر با موضوع کنار خواهید آمد.
اجازه بدهید نوشته های تان مستقل از شما به زندگی خود ادامه دهند. در غیر اینصورت مجبور می شوید خود و تفسیر خود را به نوشته های تان الصاق کنید تا همگان همان برداشت شما را از مطلب داشته باشند. که این سودی ندارد که هیچ، راه بالندگی و رشد انسان هارا نیز سد می کند. دید تام را به موضوع باز کنید و انعطاف پذیر باشید و از برداشت های جدید استقبال کنید.
۳- برداشت اکثریت از یک موضوع به هیچ عنوان نزدیک ترین یافته به واقعیت نیست. کمااینکه در صدر اسلام همه در یک کفه ترازو بودند و پیامبر اسلام در کفه دیگر. اما پیامبر(ص) یک تنه حق داشت . و کل دنیا ناحق بود و اشتباه می کرد. پس ملاحظه می کنید کثرت جمعیت دارای یک ایده دلیل بر درستی آن نیست.
البته منظورم این نیست که به اصالت بیرون اصلا اعتقادی ندارم. و فقط اصالت درون را قبول دارم.
اما می خواهم بگویم که در این مسیر ادراکات ذهنی و خودآگاهی و جهان درون بسیار راهنمای خوب و مطمینی است.
اما منصفانه عرض کنم که شما تا حدودی در مورد اصالت بیرون حق دارید. ولی نمیتوان بهطور قطعی گفت که یکی از این دو مهمتر است، زیرا هر کدام به نوعی مکمل دیگری هستند. واقعیتهای بیرونی میتوانند بر درکهای درونی تأثیر بگذارند، و در عین حال، ادراکات درونی میتوانند نحوه تعامل و فهم ما از بیرون را شکل دهند. اما ادراکات درونی و شهود بسیار کمک کننده و یاور هستند.
از نظر فلسفی، هم بیرون و هم درون اهمیت دارند و بستگی به این دارد که در کدام زمینه یا رویکرد خاص به بررسی موضوع میپردازیم.
اما برای استفاده از گنج های درون باید به دنیای درون اعتقاد داشته باشید و قواعد آنرا بپذیرید. تا از موهبت های آن بتوانید استفاده کنید.چرا که حتی آفریننده یا به قولی انرژی اثر گذار بر هستی با دنیای درون در ارتباط است.
شما اگر از راه میانبر بخواهید به توانمندی های خارق العاده دست پیدا کنید و در گنج های درون را بگشایید باید بیشتر به دنیای درون بپردازید. دنیای بیرون دنیای دو دو تا چهار تاست. و دنیای درون دنیای دو بعلاوه دو می شود دوهزار است.
-تمام این بحثها بستگی به این دارد که از نظر فلسفی به کدا م گروه فلسفه علم تعلق دارید یک کتاب هست نوشته سمیر اکاشا خیلی ساده توضیح داده به کسانی که علاقه مند به فلسفه علم هستند توصیه میکنم بخوانند.
با این استدلال حضرتعالی، از کجا مطمینید شما وجود دارید ؟از کجا میدانید پیامبر وجد داشته ؟با اینگونه اندیشیدن سنگ بر روی سنگ بند نمیشود.اتفاقا هم شما حقیقت دارید هم من هم مردم و حق مردم و همه در مقابل آن مسیولیم. در یک جهان واقعی هم هستیم فعلا. نه در جهان های موازی توهمی. نظریات فیزیکی ثابت نشده را با مسایل اجتماعی مخلوط نکنید. کوانتوم هایزنبرگی و ثابت شرودینگر و غیره هنوز یک تیوری پیشنهادی خام است و جهان های موازی و تیوری ریسمان و سیستم ها.
-دکتر زینعلی گرامی، خواهش می کنم به دقت و با تفکر عمیق به این پرسش بنده پاسخ دهید:
آیا وقتی شما خواب هستید و خواب می بینید آنچه در آن لحظه در خواب می بینید کاملا واقعی می پندارید یا غیر واقعی!؟
این را بنده عرض نمی کنم بسیاری از صاحب نظران و بزرگان و شاعران بزرگی مانند مولوی و خیام می فرمایند که جهان خواب و فسانه است. و بنده هم در کلیپ شعر *اشاره* که در بالا بارگذاری کرده ام به آن اشاره نموده ام.
شما چطور می توانید به طور حتم بفرمایید همه چیز واقعی است. در حالیکه در خواب هستید و همه چیز را در خواب می بینید.
به هر روی اگر پاسخ شما به پنج پرسش زیر مثبت باشد به این معنی است که شما قادر هستید از گنج های درونی خود استفاده نمایید و در مسیر درست گنج های درون قرار دارید. وگرنه شما به گنج های درونی تان دسترسی نخواهید داشت. خواهش می کنم فقط در دنیای درون خود پاسخ بله یا خیر بدهید. تفسیر نفرمایید!
۱- آیا به توانمندی های درونی خودتان اعتماد دارید؟
۲- آیا به گنج های درونی خود اعتقاد دارید؟
۳- آیا مایلید درب گنج های درونی خود را بگشایید؟
۴- آیا می خواهید از گنج های درونی خود بهره ببرید؟
۵- آیا میتوانید برای بهره گیری از گنج های درونی خود وقت بگذارید و انرژی صرف کنید؟
-سوالات خاصی است. گنج درون چیست؟ همه درونی داریم که از آن استفاده میکنیم، احساس گنج نمیکنیم، یک چیز معمولی است که همه دارند. تعقل و تفکر و فکرکردن(عقل گرایی) در کنار تجربه اندوختن از طریق حواس پنجگانه (تجربه گرایی) تنها بخشی از قدرت های ذهنی است. در ذهن همگان اطلاعاتی وجود دارد که نه از طریق تعقل به دست آمده و نه از طریق تجربه.
-بسیاری از اطلاعات و دانش ها در مغز به طور لدنی و غیر اکتسابی وجود دارد. که شاید بتوان در مورد آنها کلمه نقش پذیری را بکار برد که روانشناسان علم یادگیری استفاده می کنند.
برای مثال جوجه اردک به محض اینکه سر از تخم در می آورد اولین موجود جنبنده ای که می بیند به عنوان مادر خود تلقی می کند. چرا ؟ چون در مغزش این دانش ثبت شده که اولین موجود جنبنده ای که دیدی مادرت است از او پیروی کن! حال ممکن است بجای مادر یک روباه یا مزرعه دار را ببیند و آنها را مادر خود تلقی کند.
حال اگر جوجه اردک دوسه روز بعد موجود جنبنده را ببیند اطلاعات ثبت شده در ذهن خود را هرگز بخاطر نمی آورد.
پس اینگونه اطلاعات در زمان و مکان و شرایط خاصی بخاطر می آیند.
می توان از نقش پذیری مورد نظر یک گام فرا تر برداشت.
در مورد انسان سوال این است که چگونه یک نویسنده مانند ژول ورن ده ها سال قبل از اینکه حتی اتومبیلی ساخته شود می تواند در ذهن خود دستگاهی را تصور نماید که از طریق آن، شخصیت اصلی داستانش در کتاب سفر به ماه ، به ماه سفر می کند. این ایده این فکر این اطلاعات از کجا به ذهن او راه یافته است. آیا غیر از این است که اطلاعاتی در ذهن نویسنده وجود داشته که در زمان و شرایط و حالت خاصی به خاطر او آمده است.
یا مثال دیگر در مورد کشف فرمول حلقوی بنزن که حتی کاشف بنزن نتوانست آنرا حدس بزند . اما در نهایت یک نوجوان در خواب می بیند که ماری به دور خود چمبره زده و دم خود را گرفته است. از خواب می پرد و به این نتیجه می رسد که فرمول بنزن حلقوی است.
ای دست مثال ها متواتر و بسیار است مانند آیزاک آسیموف روسی الاصل آمریکایی که حدود پانصد کتاب علمی تخیلی نوشت و آرتور سی کلارک که کتابهای علمی تخیلی بسیاری نگاشت و بسیاری از پیش بینی های آنها در زمان حیات شان به وقوع پیوست.
این قبیل مثال ها نشان می دهد اسرار و اطلاعاتی در ذهن وجود دارد و توسط خالق ثبت شده که به موقع خودش به یاد انسان می آید.
نیز نیروهایی در ذهن وجود دارد مانند حس ششم و فراتر از آن که با کاینات و خالق آن در ارتباط است. قابل توجیه و تعریف و درک نیست اما هست. همانگونه که جاذبه وجود دارد ولی حس نمی شود.
گنج درون ارتباط تنگاتنگی با این نیروهای اسرار آمیز دارد. می خواهم نتیجه بگیرم ذهن نیروهای اسرارآمیز دیگری در خود دارد که به واسطه آن بشر می تواند به آگاهی ها و توانمندی های خارق العاده ای به شکل میانبر دست یابد.
همین که به شکل پرسشی مطرح می کنید بسیار خوب است. در این زمینه سخن بسیار است. شاید وقتی دیگر . پاینده باشید!
13-گنج درون: آرامش ، گنج درون و کسب ثروت
����
در یکی از جلسات که در روز زن و میلاد حضرت فاطمه برگزار شده بود از من خواستند تا چند کلمه ای صحبت کنم و عرض تبریکی داشته باشم. ضمن شادباش از گنج های درون صحبت کردم و اینکه باید ابتدا آرامش را در خود بوجود آورد. ناگهان یکی از خانم ها که بعد از جلسه اظهار کرد از دانشجویان قدیم خودم بوده با حالتی عصبی و پر استرس و ناراحتی گفت :"اگه آرامش داشته باشیم بی پولی مون حل می شه؟! کسی که پول نداره بده ماشین لباسشویی اش رو تعمیر کنه، مشکلش حل می شه!" نزدیک بود اشک از چشمانش جاری شود. و خلاصه جو را به گونه ای رقم زد که اجازه ادامه بحث را نداد. در این گونه لحظات سکوت بهترین پاسخ است. زیرا هیچ کس را تا نخواهد نمی توانی ثروتمند و بی نیاز کنی. تا کسی نخواهد نمی توانی اورا به زور به بهشت ببری!
این گونه افراد با گنج های درون و در نتیجه با خودشان و توانمندی هایشان مشکل دارند همیشه فضا را متلاطم می کنند و حضار را به سمت استرس و عدم پذیرش آرامش هدایت می کنند.
انسان بیشتر متمایل به منفی نگری است. مثبت اندیشی و تمایل به گنج های درون نیاز به انرژی دارد. اما عکس آن نیاز به هیچ تلاشی ندارد. این قبیل افراد یک سد ذهنی در مقابل استفاده از توانمندی های درونی خود و دیگران ایجاد می کنند و ناخودآگاه از این کار لذت می برند.
اگر هزار استدلال هم بیاوری نمی توانی مقاومت اینگونه افراد در برابر مثبت اندیشی و استفاده از موهبت های الهی را در هم بشکنی. به عبارتی تا فرد نخواهد نمی تواند در گنج های درون را بگشاید. پس سخن با اینگونه افراد آب در هاون کوفتن است. اینگونه افراد در یک سیکل معیوب به سمت شکست و نامرادی پیش می روند و عجیب است که دیگران را نیز به راحتی همراه خود می کنند تا در مسیر در هم شکستگی تنها نباشند. آنان ناخودآگاه دوست دارند خود را عذاب بدهند و در مسیر تباهی پیش روند و در مسیر خودخواسته ی در هم شکستگی چه راهی بهتر از داشتن استرس واضطراب و فشارهای روحی روانی درونی است. اگر دلسوزانه از آن ها بپرسی چرا این کار را باخودت می کنی! می گویند من واقع نگرم!
اما شما اینگونه نیستید. معقول هستید و می دانید آرامش کلیدی است برای گشودن در گنج های درون. آرامش یکی از کلیدها و موهبت هایی است که خداوند در اختیار شما قرار داده. آرامش به خودی خود مشکلی را حل نمی کند آرامش برای شما اسکناس چاپ نمی کند. ولی سپاسگزاری شما در مقابل کاینات و پروردگار را نشان می دهد.
آرامش زمین ذهن شما را شخم می زند . از علف های هرز خالی می کند. باعث می شود به زمین بکرتان هوای کافی برسد. در آن روزنه ایجاد می کند. به تکاپو وا می دارد. آنگاه زمین ذهن آماده کشت خواهد بود. هرگونه کشتی! و سپس پس از مدتی، وقتی گیاهان مفید با طراوات در زمین ذهن شما روییدند لذت می برید و خدارا سپاس می گویید. آرامش شما افزایش خواهد یافت و دنیا را از دریچه ی زیبایی می نگرید.
شما با ایجاد آرامش در درون تان خود را آماده می سازید تا به ابعاد مسئله ای که ذهن تان را درگیر کرده بود، بپردازید و بیاندیشید. راه حل بیابید و با لذت از راه حل ها استفاده کنید.
وقتی ذهن تحت فشار باشد جز آسیب زدن به قلب و ریه و کبد و خلاصه بدن هیچ کار دیگری از دستش بر نمی آید. بعد ها شخص باید کلی هزینه کند تا بدن را سالم و سرپا نگه دارد. تازه اگر مثل اولش شود. اینگونه است که درهای رحمت به روی شما بسته خواهد شد.
از این دیدگاه گنج درون هنر حل مسائلی است که در آن غوطه می خوردید. پس از آن استقبال کنید. پنجره ذهن تان را به روی آفتاب تابنده آن بگشایید. آرامش را در هر گونه شرایطی در ذهن خود نهادینه سازید. ارزشمند ترین دارایی شما آرامش شماست . قدر آنرا بدانید!
با گشودن در گنج های درون مرحمی بر دردهایتان باشید. خواب خود را تنظیم کنید. ناراحتی های جسمی بدن را مداواکنید. روحتان را جلا دهید. قدرتمند شوید. به خواسته ها و آرزوهایتان برسید. و زندگی خوبی برای خود فراهم سازید. شما و شما و شما شایسته ی همه این نعمت ها هستید. کاینات به فرمان الهی، مسخر شماست. و هیچ خستی ندارد تا شمارا از همه این موهبت ها برخوردار کند. پس به جهان درون خود بپرازید. شما ثروتمند خواهید بود. شما ثروتمند هستید. قدر خود و گنج های درونتان را بدانید. دوست دارید میلیارد ها دلار داشته باشید اما نتوانید حتی یک تکه نان خشک بخورید!؟ اصلا اینگونه نیست. پس متوجه ارزش ها باشید. برای هر چیز به اندازه خود ارزش قائل شوید. چشم گوش دهان و خلاصه تمام اعضای بدن شما، وجود مبارک شما ثروت است. قدر آنرا بدانید. اگر قدرشناس باشید در رحمت های دیگری به روی شما گشوده خواهد شد.
با آرامش و توجه به گنج های درونی راه حل ها در جلوی چشم چشماست فقط کافی است یک حرکت کوچک انجام دهید. فقط کافی است دست تان را دراز کنید و آنرا بگیرید. فرار نمی کند. در اختیار شماست!
����
حجت اله سلیمانی
عضو هیات علمی دانشکده پیراپزشکی
دی ماه 1403
14ـ گنج درون: کاوشی در اعماق وجود برای یافتن ارزشمندترین دارایی ها
در دنیای پر هیاهوی امروز، که توجه ما مدام به سمت عوامل بیرونی جلب میشود، اغلب از مهمترین منابع ثروت و توانایی خود غافل میمانیم: گنجهای درون. این گنجها نه در صندوقچههای قدیمی و غارهای پنهان، بلکه در اعماق وجود هر یک از ما نهفتهاند و میتوانند کلید شکوفایی، رضایت و موفقیت در زندگی باشند.
گنج درونی چیست؟
وقتی از گنجهای درون صحبت میکنیم، منظورمان تواناییها، استعدادها، ویژگیهای شخصیتی مثبت، ارزشها، آرزوها و احساسات عمیقی است که هر فرد به طور منحصر به فرد دارا است. این گنجها میتوانند شامل موارد زیر باشند:
استعدادها و مهارتها: چه در زمینههای هنری، علمی، ورزشی و یا ارتباطی، هر یک از ما استعدادها و مهارتهایی داریم که با تمرین و توجه میتوانیم آنها را شکوفا کنیم.
ارزشها و باورها: ارزشهایی همچون صداقت، عدالت، مهربانی و شجاعت، قطبنمای اخلاقی ما در زندگی هستند و به ما در انتخاب مسیر درست کمک میکنند.
ویژگیهای شخصیتی مثبت: صبر، پشتکار، انعطافپذیری، خلاقیت و همدلی، ابزارهای قدرتمندی هستند که ما را در مواجهه با چالشها و رسیدن به اهداف یاری میکنند.
آرزوها و رویاها: آرزوها موتور محرک ما در زندگی هستند و به ما انگیزه میدهند تا به سوی رشد و پیشرفت حرکت کنیم.
احساسات و عواطف: احساساتی همچون شادی، غم، خشم و عشق، بخش جداییناپذیر از تجربه انسانی ما هستند و درک و مدیریت آنها، کلید سلامت روان و روابط سالم است.
چرا کشف گنج های درون اهمیت دارد؟
خودشناسی: شناخت گنجهای درون، به ما کمک میکند تا خودمان را بهتر بشناسیم، نقاط قوت و ضعف خود را درک کنیم و با آگاهی بیشتر در مسیر زندگی قدم برداریم.
افزایش اعتماد به نفس: وقتی به تواناییها و استعدادهای خود پی میبریم، اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنیم و شهامت بیشتری برای مواجهه با چالشها خواهیم داشت.
افزایش رضایت از زندگی: وقتی در راستای ارزشها و آرزوهای خود زندگی میکنیم، احساس رضایت و معنای بیشتری در زندگی خود خواهیم یافت.
بهبود روابط: شناخت احساسات و عواطف خود و دیگران، به ما کمک میکند تا روابط سالمتر و عمیقتری با اطرافیان برقرار کنیم.
موفقیت در زندگی: با بهرهگیری از تواناییها و استعدادهای خود، میتوانیم در زمینههای مختلف زندگی، از جمله شغل، تحصیل و روابط، به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنیم.
چگونه گنج های درون خود را کشف کنیم؟
تأمل و خود اندیشی: زمانی را به تنهایی و سکوت اختصاص دهید و در مورد احساسات، افکار و ارزشهای خود فکر کنید.
تجربه کردن چیزهای جدید: فعالیتهای جدید را امتحان کنید، با افراد جدید آشنا شوید و از منطقه امن خود خارج شوید.
گوش دادن به بازخورد دیگران: از دوستان، خانواده و همکاران خود بخواهید در مورد نقاط قوت شما بازخورد بدهند.
نوشتن خاطرات و روزنگار: نوشتن در مورد تجربیات، احساسات و افکارتان میتواند به شما در شناخت بهتر خود کمک کند.
دریافت کمک از متخصص: اگر در کشف گنجهای درون خود با مشکل مواجه هستید، میتوانید از یک مشاور یا روانشناس کمک بگیرید.
نتیجه گیری
گنجهای درون، ارزشمندترین داراییهای ما هستند. با کشف و شکوفایی این گنجها، میتوانیم زندگی پربارتر، معنادارتر و موفقتری داشته باشیم. پس، به اعماق وجود خود سفر کنید و گنجهای پنهان خود را کشف کنید، زیرا شما لایق بهترینها هستید.
با روش های خاصی می توان به سرعت به گنج های درونی دست یافت و زندگی خود و میزان رضایت درونی را متحول ساخت. این را کسی به شما می گوید که قبلاً به برخی از گنج های درون دست یافته. پس در صورتیکه مایل هستید به گنج های درون از راه های میانبر دست یابید این سلسله بحث های بنده را دنبال کنید. اگر لازم شد بنده با شما جلسه حضوری خصوصی یا عمومی خواهم گذاشت تا کمک تان کنم زود تر به این مهم دست یابید.
����
حجت اله سلیمانی
15- گنج درون وگنج حضور: سفری به اعماق خود برای یافتن معنا
در دنیای پرهیاهو و پرشتاب امروز، اغلب به دنبال خوشبختی و آرامش در بیرون از خود میگردیم. ثروت، موفقیت، و روابط ایدهآل، همگی هدفهایی هستند که تلاشهای زیادی برای به دست آوردنشان صرف میکنیم. اما گاه فراموش میکنیم که گنجینهای ارزشمندتر، درست در درون ما نهفته است: گنج درون. سوال اساسی اینجاست که این "گنج درون" چه ارتباطی با "گنج حضور" دارد و چگونه میتوان از این دو، برای رسیدن به یک زندگی معنادار بهره برد؟
گنج درون: معدن پنهان توانمندیها و ارزشها
گنج درون، اشاره به آن بخش از وجود ما دارد که شامل استعدادها، ارزشها، باورها، احساسات و تجربیات منحصر به فرد ماست. این گنج، فارغ از دستاوردهای بیرونی، هویت واقعی ما را شکل میدهد. کشف این گنج نیازمند خودشناسی عمیق، توجه به ندای درون و پذیرش بیقید و شرط خویشتن است. در واقع، گنج درون، همان پتانسیل نهفتهای است که با شکوفایی آن، میتوانیم به رضایت و معنای واقعی در زندگی دست یابیم.
وقتی با خودمان صادق باشیم، نقاط قوت و ضعفمان را بپذیریم و به ارزشهای فردی خود احترام بگذاریم، در حقیقت به دروازههای گنج درون نزدیک میشویم. این گنجینه شامل خلاقیت، شهود، همدلی، شجاعت، عشق و تمام ویژگیهای مثبتی است که ما را از دیگران متمایز میکند.
گنج حضور: اکنون را در آغوش کشیدن
در مقابل، گنج حضور، اشاره به لحظه حال دارد. لحظهای که در آن هستیم، بدون قید و شرط گذشته و دغدغههای آینده. حضور واقعی در این لحظه، به معنای آگاهی کامل از احساسات، افکار و محیط اطراف است. گنج حضور، به ما یادآوری میکند که زندگی نه در گذشته و نه در آینده، بلکه در همین لحظهای جاری است که در آن نفس میکشیم.
وقتی ذهنمان در گذشته یا آینده سرگردان است، فرصت لذت بردن از زندگی واقعی را از دست میدهیم. حضور ذهن، تمرینی است برای بازگشت به لحظه حال، رهایی از افکار مزاحم و درک عمیقتر از خود و محیط پیرامون.
ارتباط بین گنج درون و گنج حضور: سفری همزمان
ارتباط بین گنج درون و گنج حضور بسیار عمیق و تنگاتنگ است. در حقیقت، برای کشف و بهرهبرداری از گنج درون، نیازمند حضور آگاهانه در لحظه هستیم. وقتی با ذهن آگاه به درونیات خود مینگریم، احساسات، افکار و انگیزههای خود را بهتر درک میکنیم. این آگاهی، به ما امکان میدهد تا الگوهای رفتاری مخرب را شناسایی کرده و به سوی تغییرات مثبت گام برداریم.
بهعبارتی دیگر، گنج حضور، چراغی است که مسیر کشف گنج درون را روشن میکند. وقتی در لحظه حال حضور داشته باشیم، بهتر میتوانیم به ندای قلب خود گوش دهیم، استعدادهای نهفته خود را شناسایی کنیم و در مسیر رشد و شکوفایی گام برداریم.
چگونه گنج درون و گنج حضور را فعال کنیم؟
فعال کردن این دو گنجینه نیازمند تمرین و ممارست است. در اینجا چند راهکار برای شروع این سفر معنوی پیشنهاد میشود:
خودشناسی: به خودتان زمان بدهید و در مورد ارزشها، باورها و نقاط قوت و ضعف خود بیندیشید.
مراقبه (مدیتیشن): تمرینهای مراقبه، به آرام کردن ذهن و حضور آگاهانه در لحظه حال کمک میکنند.
تمرین ذهن آگاهی: در طول روز، سعی کنید با تمام حواس خود در لحظه حال حضور داشته باشید.
کشف استعدادها: به دنبال فعالیتهایی باشید که شما را به شوق میآورند و استعدادهای شما را شکوفا میکنند.
پذیرش خود: خودتان را با تمام نقصها و کاستیها بپذیرید و به خودتان عشق بورزید.
بهکارگیری ارزشها: در زندگی روزمره خود، بر اساس ارزشهای فردی خود عمل کنید.
سخن پایانی
جستجوی معنا و خوشبختی در زندگی، سفری است که از درون آغاز میشود. گنج درون و گنج حضور، دو ابزار قدرتمند هستند که به ما کمک میکنند تا به این هدف دست یابیم. با کشف گنج درون و حضور آگاهانه در لحظه حال، میتوانیم زندگیای سرشار از معنا، رضایت و آرامش را تجربه کنیم. پس بیایید این سفر را با آغوش باز آغاز کنیم و به اعماق وجود خود سفر کنیم، جایی که گنجینههای ارزشمند انتظار ما را میکشند. در این مسیر شما تنها نیستید. هر کمکی نیاز داشتید من در خدمتم. حتی اگر لازم شد راه های میانبر را به شما می آموزم. نگران نباشید. اما بزرگترین مشکل خودتان هستید. خودتان باید با تمام وجود بخواهید که به گنج حضور و به دنبال آن گنج درون دست یابید. خودتان باید با تمام وجود به گنج درون و حتی به خودتان ایمان داشته باشید. شما می توانید. شما توانمند هستید. و من هرگز شمارا تنها نمی گذارم. تا به سر منزل مقصود برسید. برای شروع، این سلسله مطالب را مرتب دنبال کنید. حتی اگر من گاهی به عللی تعلل کردم از من بخواهید که بقیه مطلب را بارگذاری کنم.
از همراهی شما سپاسگزارم.
����
حجت اله سلیمانی
۱۴۰۳/۱۱/۰۹
16-گنج درون: شعر
درون
����
در گنجینه را بگشا، از آن سودی بجو عالی
که حیف است این زمان از کف، رود چون رود تنهایی
من و دل خسته و تنها، ز خواب اندر رهی واهی
چو برگی از درخت افتد، ز کس می نشنوی آهی
بکوش اند ره دل ها، که این دولت گه ماضی
چو پروانه به ره گل ها، ندارد ارزش غازی
ندا از هر طرف آید، مکن باز از گره رازی
ندای دل به گوش جان شنو تا او شود راضی
گشا آن چشم دل را کو، کند راه تو نورانی
به سوی خرمن گنجینه ای در روح انسانی
کند راهت به آسانی منور، همچو آوازی
که عالم را کند از پرتواش خیره به جانبازی
الا ای مرد نورانی، الا ای چشمه ی جاری
مشو غافل ز جانانت، کز آن گنجی به دل داری
ز شاپور آن درون دنیا، مبادا جان رها سازی
درون را باش! دنیای برون باشد ترا بازی
رها کن خرمن تن را که آسان آتشین سازی
به زندانی مشو فانی، که روح تو بود باقی
����
شاپور
28/10/1403