شعر با عنوان تا ثریا در باره عشق به خداوند
شعر تا ثریا (up to the heavens poem)
شعر ی در باره عشق به خالق هستی و خداوند متعال
تا ثریا
تا ثریا
اشک می ریزم برایت، اشک شوقی از نهانم
اشک در یاد تو بودن، اشک جانان در وجودم
در چه حالم! این چه حال است دل چرا در این مقال است
دل بسوزد از فراقت، دل بشوید روح و جانم
ای خدای مهربانم، ای خدای روح و جانم
ای پرنده تر زمرغان، ای نهان و آشکارم
نور عالم، دیدگانم، عاشقم بر روی ماهت
دوست دارم ماه رویت، ای گلم ای گلعذارم
در دلم صدها پرنده، می پرد از بهر مویت
ای تو در من، بهترینم، من ترا عاشق ترینم
ماه جانم ای پرنده، مهربانم جان فدایت
هر دم از دل تا ثریا، می رود جان با روانم
با خیال ماه رویت، می شوم آرام هر دم
شاهدی شاپور هردم، در وجودم روزگارم
شعر از شاپور دکلمه دکتر حجت اله سلیمانی 28 اردیبهشت 1403
up to the heavens
I shed tears for you, tears of joy from my heart
Tears in your memory, tears in my soul
How am I? What is the situation, why is it in this situation
May my heart burn from your distance, may my soul and soul burn my heart
O my merciful God, O God of my soul and soul
O bird more than birds, O hidden and open
The light of the world, my sight, my lover on the moon
I love the moon on you, my beautiful flower
In my heart, hundreds of birds fly from your hair
You are the best in me, I love you the most
Moon, my soul, my kind bird, I sacrifice my life for you
Every moment, from the heart to the heavens, my soul goes
With the thought of the moon on you, I calm down every time
You are the witness of Shapur every day, in my existence, my time
A poem by Shapur, recited by Dr. Hojat Ollah Soleimani on May 28, 1403
ارسال نظر